اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

روز مادر 93 مبارک

خوب مستقیم بریم سر وقت کادوها.کارت تبریک امیرحسین نازم که متنش اینه: مادر خوبم:روزت مبارک.به تو سلام میکنم تا خانه عروجم با دعای تو بنا شود و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود.روزت خجسته لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد.یه گل نازم تو کلاس کار آفرینیت درست کردی. و اما کادوی امسیرمحمد نازم:تاب تاب عباسی وادای قوی بودن رو در میاری. امسال فقط روز مادر داشتیم.هی
31 فروردين 1393

اه اه اه

امیرمحمد نازم .سلام.جیگرم نصفه شبی خودتو از تخت انداختی..با گریه شدیدت بیدار شدیم متاسفانه رو بینیت خراش برداشته و توشم زخمی شده.امروز مهد نرفتین.عوضش خونه مامانی رفتین و تو هم تو حوض وسط حیاطشون کلی آب بازی کردی.اه اه اه اینم حرف جدیدته با یه حالت جالب تلفظش میکنی که خاله نرگس فدات میشه و اینقدر میچلوندت که من به دادت میرسم.دوست داریم.بوس
30 فروردين 1393

کادوی امیرحسین

امیرحسین گلم سلام مامانی جیگرم داشتیم بحث میکردیم که امسال به جای کارت هدیه چیزی واسه مامانی بخریم که گفتی:من برا مامانی موبایل میخرم چون صفحه گوشیش خراب شده برا بابابزرگم از این چراغ قوه شارزیا میخرم چون نیاز داره.برا مامانم یه پزو 206 میخرم.البته بعد تبدیلش کردی به مانتو شلوار آبی برای محل کارم.عاشقتم عزیزم.نمیدونی همین حرفاته که منو دلگرم میکنه.خیلی دوست دارم.بوس پ.ن:جمعه رو تو خونه بابابزرگ بودی آتیش بازی کردی.کباب درست کردین.به امیرمحمدم حسابی خوش گذشت.بچه آپارتمانی ندید بدید تو حیاط حال میکرد اساسی.
29 فروردين 1393

کلاس کارآفرینی

امیرحسین ناز3م سلام.کلاس کارآفرینی شروع شده از اینکه با پیچ و مهره و ابزار کار میکنی فوق العاده راضی هستی.یه آدمک درست کردی. دوباره ماشین شارزی رو آوردیم توی خونه هر دوتون سوارشین.فکر نمی کردم امیرمحمدم بتونه رانندگی کنه و لذت ببره.هر دوتونو دوست دارم.بوس
25 فروردين 1393

اولین گوش درد

امیرمحمد عزیزم سلام.جیگرم ظهری که خوابیدی با گوش درد بیدار شدی.بابا رو بیدار کردم و دکتر رفتیم.متاسفانه گوش چپت کمی متورم بود که خشک کننده رو شروع کردیم.بماند که اصلا شربت نمیخوری.زود خوب شو گلم.
23 فروردين 1393

عباس

امیرمحمد نازم سلام داداشی میپرسید اونی که دو دستش قطع شده شهید شده زینبه بابا بهش گفت نه عباسه و تو هم قشنگ گفتی:عباس دوباره بهت گفتم بگو و تو هم قشنگ تکرار کردی.کلا کم حرفی.بابا میگه حتما با خانومش قرارداد میکنه وقتی گفتم غ یعنی غذا بیار. خاله سمانه هم میگه تو یه دفعه میخوای شعر بخونی. راستی عروسکای انگشتی رو خیلی دوست داری عاشقتم.بوس  
23 فروردين 1393

مقایسه

سلام امیرحسین نازم.بهم میگی مامان چرا موهای دستت خیلی کوتاهه اما موهای یکی از دخترای کلاسمون بلند و سیاهه؟!!!!!!!!!!!!!!!!! امروز با هم کیک پختیم قراره بابابزرگ بیاد دنبالت براشون ببری.دوست دارم.بووووس
23 فروردين 1393

خوابیدن

خوابیدنتونو دوست دارم دقیقا یه شکل میخوابین به یه سمت  و با یه حالت
22 فروردين 1393

گل پسرای مامان

امیرمحمد جونم عاشق نشستن روی دو پا هستی.امروز همراه بابا کنار باغچه خونه همسایه نشسته بودین و تازه به منم اشاره که بیا.یه گل کوچولو برام چیدی.ممنونم گلم اما نباید گلا رو بچینی عزیزم.راستی دیشب بدجور سرفه میکردم همتون خوابیدین و منم فداکاری کردم رفتم تو حال بخوابم که نصفه شبی امیرحسین جان منو بیدار کرد که بیا مامان امیرمحمد گریه میکنه برا شیر شبت بیدار شده بودی.مرسی داداشی گلمون که اینقدر امیرمحمدو دوست داری.الانم پازل حضرت هود و قوم عاد رو به قول خودت 3دیقه ای کامل کردی.راستی دایی اسد عمل داشت و الان خوبه شب خونه مامانی دعوتیم آخه دعای کمیل دارن.ویه خبر خوب از این هفته شنبه ها بیکارم چون پیش دانشگاهیام تعطیل شدن.آخ جون.
21 فروردين 1393

دعوای داداشی ها

داشتین بلوک بازی میکردین مه امیرمحمد یه چیزی رو خراب کرد امیرحسین با دست به پیشونیش فشار آورد تا عقبش بزنه و یه هو امیرمحمد با دو دست شروع به زدن کرد و تازه بعدش گریه و زاری راه انداخت.امان از دست این بچه مهد کودکی. امیرمحمد خوشحالم از خودت دفاع میکنی.اما امیرحسینم خوشحالم که تو مهمونیا مودبی و مثل داداشی ضایع بازی در نمیاری.دقیقا دو قطب مخالف همین. عاشقتونم.بوس
21 فروردين 1393